تاصحرگاه ازغمت یارم،شکستم ناله کردم**دلم دیوانه خاطرشد،غمان راخانه کردم
دل غمگینم ای معشوق زهجرو رفتنت نیست**تمام پیکرم رفته،توان ماندنم نیست
اگرگفتم چراغم شو،ندارد چشم من سویی**گلم رنگی نداری تو،دریغ ازجرعه ای بویی
دراین وادیه بی مهران،شدی بیگانه ای بامن**زدی با آن همه تندی،به غمهایم چرا دامن؟!
گمانم بود دراین هستی،کمی مهری به من داری**چه دانستم که ای عشقم،مرا بیگانه بشماری
غرورم را به چه سنگی،به چه ترفندو نیرنگی**توبشکستی که من حتی،ندارم تاب یک رنگی
درون خلوت قلبم،دم از انفاس ویک دم بود**که لاف عاشقی میزد،تمامش بازنیرنگ بود
خدایا گر سمیعی تو،بدار دوردانه ام رایار**که من دیگربریدم من،ازاین تکرار و از تکرار.
فقط خواهم اگرخواهی،نه از زورو نه إصراری**دهی ازلطف واز احسان،به این دیوانه دلداری.
الهی پس بده یارم،به غفاری، توکن یاری**که من هستم به درگاهت،بدهکار و گنه کاری.
صبوی عمرمن دیگر،ندارد نم نمِ آبی**توکن بیدارم و شاید،بُوَد این قصّه ام خوابی.
به می هرگز نگشتم مست،چه سان دیوانه ای هستم**چه دیوانه،چه هُشیارم،زعشق دوست من مستم
ای , ,دیوانه ,بیگانه ,دراین ,استاد ,لینک کانال ,کاری , صبوی ,صبوی عمرمن ,عمرمن دیگر،نداردمنبع
ایجاد وبسایت رایگان تا این لحظه هزاران وب سایت ساخته شده است، شما هم به ما بپیوندید شعری در زبان حال امام علی {علیه السلام}